دلخسته ای به شوق تماشایت آمده ست

آواره ای به عرصه ی صحرایت آمده ست

با من سخن بگو که بپرسند اهل کشف

موسی مگر به سینه ی سینایت آمده ست

زیبا ترین نشانی وقف است ای عزیز!

خاکی که روی آیه ی لب هایت آمده ست

در جمکران که عرش خداوند اکبر ست

سر های قدسیان همه بر پایت آمده ست

در سایه سار تو خرشید گم شده ست

شب بی قرار زلف چپلیپایت آمده ست

در صحن پاک سهله ی چشمت مقیم کن

این مست را که این همه شیدایت آمده ست

از بس زبور میچکد از سوز نغمه هات

داوود اسیر لهجه ی شیوایت آمده ست

گل کی شود شبیه تو وقتی عزیز مصر 

شرمند از ملاحت سیمایت آمده ست

نا قابل است اگر چه ولی پیشکش به توست

شعری که در مسیر تولایت آمده ست