هنوز هیبت پیغمبری دگر باقی است
غرور معرکه را حیدری دگر باقی است
اگر چه سرسر پائیز باغ را طی کرد
هنوز شاخه نیلوفری دگر باقی است
مجال پر زدن از خاک باز پا بر جاست
اگر به خویش بیائی،پری دگر باقی است
بیا به جمع پریشان می پرست بگو
شکست اگر چه سبو،ساغری دگر باقی است
اگر چه بست خداوند سیزده در را
به سمت قبله دلها دری دگر باقی است
شبی تمام زمین رنگ روز می گیرد
در آسمان خدا اختری دگر باقی است