بیابانگرد زهرا!صبر تا کی؟
بگو صحرا به صحرا،صبر تا کی؟
الهی دور چشمانت بگردم
فراقت کشت مارا،صبر تا کی؟
بیابانگرد زهرا!صبر تا کی؟
بگو صحرا به صحرا،صبر تا کی؟
الهی دور چشمانت بگردم
فراقت کشت مارا،صبر تا کی؟
یابن الحسن!نگاه تو ما را شفا بُوَد
این سینه درد هجر تو را مبتلا بود
ما را که سوز هجر تو داریم بر جگر
تنها تراب مقدم پاکت دوا بود
آغوش ما برای پذیرایی از شما
زین لحظه تا زمان ظهور تو وا بود
آقا بیا که از تو بپرسند شیعیان
آرامگاه مخفی زهرا کجا بود
عمریست اینکه بر لب هر شیعه روز و شب
آواز خاضعانه ی (مهدی بیا) بود
گر بنگریم صورت خورشیدی تو را
دیدار ما چگونه زیانی تو را بود
هر روز جمعه پرسشم این است از خدا
مهدی امام حاضر ما در کجا بود؟
آیا کنار تربت زهرا نشسته است؟
یا اینکه در زمین بلا کربلا بود؟
ذکری که بر لب(سنائی)نشسته است
عجل علی ظهورک یا مقتدا بود
ای آنکه از چشمان سوزانم نهانی!
امشب کجائی؟کربلا یا جمکرانی؟
یا در نجف یا سامرا یا کاظمینی؟
یا در کنار قبر زهرا نوحه خوانی؟
گفتم که شاید عرش باشی مثل عیسی
اما غلط گفتم تو بالاتر از آنی
ای ماه بی همتای من!شد در فراقت
چشمم به خون آغشته،رویم ارغوانی
هر چند در چشمم نمی گنجی ولیکن
مانند خون در هر رگم مولا،روانی
ای ماه از خورشید روشنتر،عزیزم
با من بگو،امشب کجای آسمانی؟
من کم تر از خارم،کویرم،شوره زارم
اما تو بارانی،بهاری،مهربانی
آنکس که باشد خون زهرا در رگانش
کی می کند با شیعیانش سر گرانی؟
آقا!الهی دور چشمانت بگردم
ای یار زیبا،دلبر ابرو کمانی
کی میشود دیدارت ای مولا میسر؟
تا کی مرا سحرا به صحرا میکشانی؟
می سوزم اما لب فرو بستم ز گفتن
شرح از چه باید داد دردی را که دانی؟
آفتاب آسمان جمکران!ظهور کن
دلخسته ای به شوق تماشایت آمده ست
آواره ای به عرصه ی صحرایت آمده ست
با من سخن بگو که بپرسند اهل کشف
موسی مگر به سینه ی سینایت آمده ست
زیبا ترین نشانی وقف است ای عزیز!
خاکی که روی آیه ی لب هایت آمده ست
در جمکران که عرش خداوند اکبر ست
سر های قدسیان همه بر پایت آمده ست
در سایه سار تو خرشید گم شده ست
شب بی قرار زلف چپلیپایت آمده ست
در صحن پاک سهله ی چشمت مقیم کن
این مست را که این همه شیدایت آمده ست
از بس زبور میچکد از سوز نغمه هات
داوود اسیر لهجه ی شیوایت آمده ست
گل کی شود شبیه تو وقتی عزیز مصر
شرمند از ملاحت سیمایت آمده ست
نا قابل است اگر چه ولی پیشکش به توست
شعری که در مسیر تولایت آمده ست